اطلاعات ، اطلاعات ، اطلاعات !! موجوداتی مربوط به عهد بوق ، زار و زندگیشان درون مغز آدمی ، کار اصلیشان تلف کردن وقت ، نهایتشان مدرک و رزومه و میز و مسبب پیشرفت نکردن و از غار نشینی به سوی غار نشینی !!
حال یعنی عصر برق که اطلاعات منسوخ شده زرق و برقش را گرفته است ، چیزی که سالیان سال برای حال کردن گذشته استفاده شده است و نه برای آینده کردن حال .
چیزی که از ابتدای کودکی به ما آموزش داده اند این است که فکر نکنیم، نپرسیم ، فرضیه ندهیم و در یک کلام خلاق نباشیم .
این که ذهن ما گمشده ی تاریخ است گزافه نیست ! در طول دوازده سال دیپلم و چهار سال لیسانس ( و حتی برای بعضی بیشتر ) ذهن را از عتیقه های گران بهایی پر میکنیم که تنها ، زیبایشان در حلول برگه ی رزومه دیده می شود.
برگه ی استخدام را که به دست مان دادند تازه صفریم ، نه برای کار که برای زندگی صفریم
ای کاش فکر کردن سر مشق شب هایمان می شد ای کاش از روی واژه ی پرسیدن ده بار می نوشتیم و ای کاش موضوع انشایمان احتمالات و فرضیه ها بود .
پیشرفت مستلزم تغییر نگرش حفظ گرایی به فکر گرایی است . به مقدس ترین پیامبر فرستاده شده ی درونمان پناه ببریم و فکر کنیم تا شاید روزی مدیرانی خلاق ساختیم و نه مترسک هایی حافظ .